بیایید درباره مهاجرت صحبت کنیم؛ گفت وگو با محمد مزرعه، سرپرست سابق بخش بیگ دیتای خبرنگاران
به گزارش مجله آزات وب، به نقل از شنبه مگ - با فکر کردن به مهاجرت نیروی متخصص و دانشجویان، گاهی تصاویری در ذهنمان نقش می بندد که در بیشتر ما مشترک است. در اغلب موارد به یاد واژه فرار مغزها می افتیم و همچنین تحلیل هایی که جایی شنیده ایم یا خوانده ایم برایمان تداعی می گردد. یکی از دلایل آسیب دیدن در جامعه و زندگی فردی مان، وجود داستان ها و گزاره هایی ا ست که تنها یک نفر آنها را روایت می نماید. مهاجرت برای خیلی از افراد جامعه یکی از همین گزاره ها ست که گاهی نگاهمان به آن نگاهی خطی و تک بعدی ا ست. یکی از افراد متخصصی که به هر دلیلی مهاجرت را انتخاب نموده، محمد مزرعه است. او سرپرست سابق بخش بیگ دیتای خبرنگاران بود که در این شرکت در قسمت تحقیق و توسعه تکنولوژی هم فعالیت داشت. یکی از ویژگی های او که با یک نگاه ساده به لینکدین از او می توان فهمید، لیست بلند بالایی از دوره های آموزشی آنلاینی است که او گذرانده. با او به مصاحبه نشستیم تا نظرش را درباره مهاجرت بدانیم و ببینیم چرا فردی که سابقه تحصیلی و کاری درخشانی دارد و هم در یکی از بهترین دانشگاه های کشور درس خوانده و هم در مجموعه هایی حرفه ای کار نموده است، تا این حد بر یادگیری تاکید دارد؟ مگر همان مدرک دانشگاه کافی نیست و …
لطفا کمی درباره سابقه تحصیلی و کاری خودتان شرح بدهید.
من ورودی سال 88 رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر هستم. برای کارشناسی گرایش سخت افزار خواندم و بعد هم برای ارشد به سراغ رشته هوش مصنوعی رفتم. در همین دوران ارشد بود که به موضوع بیگ دیتا علاقه مند شدم و تعدادی دوره آنلاین در سایت کورسرا (Coursera) و در حوزه کلان داده (Big Data) گذراندم. بعد از انتها تحصیل و دوره ای کار در شرکت های مختلف، در خبرنگاران و در بخش بیگ دیتا مشغول به کار شدم. بعد از خبرنگاران بود که در دانشگاه سایمون فریزر (Simon Fraser) برای تحصیل پذیرفته شدم که 3 ماه پیش تحصیلم تمام شد و الان هم مشغول به کارم.
چطور به بیگ دیتا علاقه مند شدید؟
بحث هوش مصنوعی و بیگ دیتا در خیلی از موارد با هم همبستگی دارند. یک اتفاقی که برای من در محیط کار افتاد، این بود که متوجه این نکته شدم که حجم داده های شرکت ها معمولا زیاد است و ابزارهایی که سابقا با آنها کار می کردیم، برای کار با دیتاهای حجم بالا ساخته نشده اند. همین چالش باعث شد که احتیاج به بیگ دیتا را بیشتر از همیشه احساس کنم و در نهایت آغاز به مطالعه و یادگیری بیشتر کردم.
بین رشته تحصیلی و آینده شغلی چقدر همبستگی می بینید؟
درباره رشته کامپیوتر می دانم که در حال حاضر بازار کار خوبی دارد. درباره سوال شما یک فرضیه کلی وجود دارد:
نه در دانشگاه خوب درس خواندن، کار شما را تضمین می نماید و نه درس نخواندن باعث می گردد که نتوانید کارخوب پیدا کنید.
من دوستانی داشتم که از رشته هایی مثل عمران وارد شده بودند و اتفاقا بسیار با سواد و پیروز بودند. دانشگاه شاید بتواند کمک کند، اما مهم ترین موضوع این روحیه است که هر فرد به دنبال چیزی برود که به آن علاقه دارد و در همان حوزه تخصص پیدا کند.
این علاقه داشتن و در جست وجوی یادگیری بودن خیلی مهم است. من اگر بخواهم کسی را استخدام کنم، یکی از سوالاتی که حتما از او می پرسم این است که تا به حال چند تا پروژه فقط برای دل خودت برنامه نویسی نموده ای؟ این نشان می دهد که طرف مقابل فقط برای انجام پروژه های دانشگاهی برنامه نویسی نموده یا واقعا به این حوزه علاقه داشته است.
با توجه به اینکه تجربه فضای آموزشی داخل و خارج را داشتید، این دو فضا را چطور مقایسه میکنید؟
به لحاظ امکانات سخت افزاری واقعا شرایط قابل مقایسه با ایران نیست. از نظر تسهیلات آموزشی و مالی هم مثالی می زنم. من اینجا مدتی تدریس یار بودم و به دانشجویان ترم اول کارشناسی کمک می کردم. در کلاس حدودا به ازای هر 30 دانشجو یک تدریس یار داشتیم که موظف به کمک برای یادگیری هر چه بیشتر مطالب درسی و برطرف اشکال آنها بودیم. از طرف دیگر با همین حقوق تدریس کمک می توانید تقریبا یک زندگی را بگذرانید؛ چیزی که در ایران شاهد آن نیستیم.
درباره سختی مطالب، نمی توانم بگویم که چیزهایی که اینجا یادگرفتم، سخت تر بود. حتی شاید بتوان گفت در ایران کمی بیشتر سختی کشیدم. اما آنچه که در هر دو طرف برای من مشترک بود، همان روحیه است که گفتم. چه اینجا و چه ایران، یک سری از مطالب در کلاس گفته می گردد و باقی کار با خود دانشجوست که برای بیشتر یادگرفتن جست وجو کند.
با اینکه دغدغه های زندگی در داخل و خارج از ایران با هم تفاوت می نماید، اینطور نیست که بگوییم اینجا همه چیز کامل است و دانشجوها همیشه با انگیزه بیشتر نسبت به ایران در کلاس حاضر می شوند. در اینجا هم کلاس هایی هست که دانشجو بدون هیچ انگیزه ای سر کلاس می آید و استاد را هم کلافه می نماید، اما همچنان بسته به اهمیت نمره، اهمیت مطالعه هر درس تفاوت می نماید. شما اگر به این باور برسید که این نمره برای شما اهمیت دارد، سعی می کنید که در همان درس، بیشتر کوشش کنید.
تاثیرگذارترین شرکتی که در ایران با آن همکاری کردید، چه شرکتی بود و چه ویژگی هایی داشت؟
من در شرکت های مختلف، چیزهای مختلف یاد گرفتم. ویژگی شاخص خبرنگاران این بود که وقتی یک شرکت عظیم می گردد، یک سری دغدغه های جدید به وجود می آید. این دغدغه ها از اینکه چطور یک پروژه خوب انجام بدهی، آغاز می گردد تا اینکه چطور یک پروژه خوب تحویل بدهی. اینها مسائلی ا ست که حتی در دانشگاه هم با آن برخورد نمی کنی. همزمان در شرکت های عظیم مثل خبرنگاران، فرصت اثرگذاری بیشتری دارید. این مسئله حس خوب و البته همزمان استرس خاص خود را دارد. من همیشه فکر می کنم که مسئولیت بیشتر، باعث رشد بیشتر می گردد و لذا جای عظیم کار کردن باعث افزایش مسئولیت و در نهایت یادگیری بیشتر می گردد.
با تمام این حرف ها، باید مثالی بزنم: من اینجا در کانادا، می توانستم بین یک شرکت عظیم و یک شرکت کوچک تر انتخاب کنم که کجا کار کنم. بنا به مجموعه ای از دلایل، من شرکت کوچک تر را انتخاب کردم. حالا می دانم که اینطور نیست که اگر در شرکت عظیمی کار نمی کنی، جایی برای رشد نداری. باز هم می گویم که همچنان عامل اصلی، روحیه آدم ها ست. اینکه آیا آدم مسئولیت پذیری هستی و دوست داری مسئله حل کنی و پیشرفت کنی و هر جا که باشی، به اصطلاح سرت برای حل مسئله درد می نماید یا نه؟ اگر در این دسته از آدم ها قرار بگیری، فرقی نمی نماید کجا باشی. در همه شرایط می توانی فرصت رشد پیدا کنی. نقطه تمایز خبرنگاران با سایر شرکت ها تنها در عظیم بودن مجموعه و تعداد کارمندان نیست. چیزهایی که یاد می گیری، الزاما ربطی به ظاهر و ابعاد شرکت ندارد. در خبرنگاران همین روحیه ای که گفتم پیدا می گردد؛ همین توان حل مسئله و علاقه به حل چالش های جدید.
در عین حال من فکر می کنم که اینکه شرکت ها فرصت رشد را در اختیار افراد قراربدهند و ضمن کوشش برای حفظ شفافیت در اهداف سازمان، انعطاف لازم را داشته باشند تا افراد ایده های جدیدشان را مطرح نمایند، باعث می گردد تا کارمندان با انگیزه بیشتری کوشش نموده و شادمان تر باشند.
نکته دیگر بحث کارآموزی است. من اینجا سه، چهار ماه کارآموز بودم و این دوره بسیار مهم بود و با جدیت تمام پیگیری می شد. از سمت دانشجویان هم این دوران یک دوران با اهمیت است. من دوستانی داشتم که دوره کارشناسی آنها حدود 5 تا 6 سال طول کشیده است. با این حال چندین بار در دوره های سه یا چهارماهه با شرکت های مختلف در قالب کارآموز همکاری نموده اند تا بالاخره، علاقه واقعی شان را پیدا نمایند و دانشگاه هم در این دوران از دانشجو حمایت می نماید.
به طور کلی چه دیدگاهی درباره مهاجرت دارید؟
درزندگی شخصی، من از دوران هدایت در یک شهر تحصیل می کردم و در شهر دیگری زندگی می کردم. زمان دانشگاه به طور کل به تهران مهاجرت کردم. هم سختی کشیدم و هم چیزهایی یادگرفتم. شاید به همین دلیل بودکه با مهاجرت به خارج از کشور راحت تر کنار آمدم. من ازمهاجرت راضی ام. جدای از مزایای مالی، با خیلی از افراد با فرهنگ های گوناگون آشنا شدم و همین تجربه به خودی خود خیلی خوب بود. با اینکه این تصمیم هم مانند هر تصمیم دیگری هزینه هایی داشت.
میزان کارگروهی و تعهد سازمانی را در مجموعه هایی که با آن ها همکاری داشتید، چطور دیدید؟
بیشتر از اینکه بخواهم کشورها را باهم مقایسه کنم، دوست دارم روی بلوغ شرکت ها تمرکز کنم. میزان پیروزیت کارگروهی در هر شرکتی بستگی به بلوغ سازمانی و پختگی مدیریت دارد. هر چند که وجود ثبات در شرایط اجتماعی هم بی تاثیر نیست. به لحاظ تعهد هم اگر تعهد را دلسوزی تعریف کنیم، من بین افرادی که در ایران و کانادا با آنها کار کردم، تفاوتی نمی بینم.
چه توصیه ای برای افرادی که تازه می خواهند وارد بازار کار بشوند دارید؟
برای افرادی که تازه فارغ التحصیل شده اند، یکی از عظیم ترین دغدغه ها کار است. این جمله را بدون هیچ خجالتی می گویم که من گاهی فکر می کنم چقدر خوش شانس بودم که توانستم با شرکت هایی مثل خبرنگاران همکاری کنم. من روی کلمه شانس تاکید می کنم زیرا واقعاً شانس آوردم که یکی از دوستان من آگهی این موقعیت شغلی را برای من ارسال کرد و من ظرف یک هفته استخدام شدم. با این حال، می دانم که چقدر افراد توانمند داریم که استعداد کافی را برای اینکه همان موقعیت من را تجربه نمایند، دارند. اگر بخواهم نکته ای را یادآوری کنم، دوست دارم بگویم که خوب بودن خودشان را منوط به اینکه کسی آنها را قبول کند یا نه، ننمایند و در همه حال امیدشان را حفظ نمایند. اگر چیزی را دوست دارند با علاقه به سراغش بروند و آن را یاد بگیرند. جهت خود به خود پیدا می گردد. نگران تاکید و تکذیب دیگران نباشند.
منبع: دیجیکالا مگ